ضرب المثل انگلیسی
- I know that you thought this part of the program was difficult, but wait until you sea the next part. You're jumping out of the frying pan and into the fire.
- من می دانم که شما فکر می کنید این بخش از برنامه مشکل بود، اما صبر کنید تا بخش بعدی را ببینید. شما دارید از چاله در می آیید و در چاه می افتید.
.
.
- I really prepared for that exam. It should be a piece of cake.
- من واقعاً خودم را برای امتحان آماده کرده ام. باید مثل آب خوردن باشد.
.
- It was a slap in the face to be the only one not invited to the party.
- اینکه تنها کسی بود که به میهمانی دعوت نشده بود (برای او) مثل یک تو دهنی بود.
.
- I don't want to stay home again tonight, I feel like doing something.
- من نمیخوام امشب دوباره خونه بمونم، من میخوام یه کاری بکنم.
She and her classmates all have to prepare for an exam this week. They're all in the same boat.
او و همه همکلاسیهایش مجبور هستند خودشان را برای یک امتحان در این هفته آماده کنند. همه آنها همین وضع را دارند.
- Next Friday I will finally be able to pay you back that money I owe you.
- I won't count my chickens until they have hatched.
- جمعه آینده بالاخره می توانم آن پولی که به تو بدهکار هستم را پس بدهم.
- جوجه را آخر پاییز می شمارند (بعداً معلوم می شود).
- That noise is driving me up the wall.
- آن صدا دارد من را عصبانی می کند.
- The news will drive him up the wall.
- آن خبر او را عصبانی خواهد کرد.
- You should keep the news under your hat.
- تو باید این خبر را از بقیه مخفی نگه داری.
- It's raining cats and dogs today! I wish I'd brought my umbrella to school!
- امروز دارد باران خیلی شدیدی می بارد. ای کاش چترم را به مدرسه می آوردم.
"Holy Cow!" she said as she saw his car after the horrible accident.
او وقتی ماشینش را پس از آن تصادف وحشتناک دید گفت: «خدای من!»
Holy cow! How did she do that?
خدای من! او چطور این کار را کرد؟
What have I done to him? He gave me the cold shoulder the whole evening at the party.
مگر من با او چکار کردهام؟ او در مهمانی تمام بعد از ظهر را به من کم محلی کرد.
Senior staff are more likely to get the axe because the company can't afford their high salaries.
احتمال اینکه کارکنان ارشد اخراج شوند بیشتر است، زیرا شرکت نمیتواند از عهده حقوق بالای آنها بر بیاید.
I have a bone to pick with you. Did you eat that chocolate I was saving for my tea?
من میخواهم از تو گله کنم. تو آن شکلاتی را که برای چایام نگه داشته بودم خوردی؟
- I'm going to buy a big car by the end of the year.
- Yes, when pigs can fly!
- میخواهم تا آخر سال یک ماشین بزرگ بخرم.
- به همین خیال باش!